با سلام
اینجانب سیداکبر میراحمدی متولد 1354 در شهر تهران هستم؛ علاقه زیاد بنده به فعالیت شخصی، شروع ماجرای زندگی پر تلاطم بنده شد.
بعد از طی کردن دوران تحصیل، با زحمت فراوان یک دستگاه نیسان به صورت اقساطی خریداری نمودم و شروع به خرید محصولات گوشتی از کشتارگاهها و پخش آن در سطح شهر نمودم. این فعالیت تا چندین سال زندگی بنده را از حالت عادی خارج نموده بود، صبحهایی که هنوز هوا روشن نشده بود از خانه خارج میشدم و شبها که همگی خواب بودند به منزل باز میگشتم تا حدی که میشد زمانهایی که تا چند روز حتی فرصت دیدار همسر و فرزندانم را از دست میدادم و فراموش نمیکنم زمانهایی که ناهار خود را با عجله پشت فرمان نیسان صرف میکردم ولی عشق و علاقه من به هدفم و کارم این سختیها را بر من ساده مینمود.
این نوع کار و فعالیت بیوقفه بعد از گذشت چندین سال به نتیجه رسید و توانستم در سال 1384 با همراهی پسر خاله بزرگوارم و برادرانم شرکت روناک پروتئین را به ثبت برسانیم و فعالیت قطعهبندی و بسته بندی گوشت مرغ را در کارخانهای استیجاری در شهرک صنعتی بیجین ری واقع در جاده قدیم قم شروع نمایم.
پس از گذشت چند سال با توجه به رونق کسب و کارم و افزایش حجم تولید تصمیم به تغییر محل کارخانه و بزرگتر کردن آن گرفتم و محل جدیدی را در شهرک صنعتی نصیرآباد به صورت استیجاری تهیه کردم و باز هم از تلاش و پیگیری و گسترش فعالیتم دست بر نداشتم تا اینکه بعد از گذشت چندین سال فعالیت، آرزویی که سالیان سال در ذهن و مغز میپروراندم به حقیقت تبدیل شد و توانستم زمینی به مساحت 3000 متر مربع در همان شهرک خریداری نمایم و رویای ساخت کارخانه و فعالیت در کارخانه خود را از رویا به واقعیت برسانم و با دریافت وام از بانکهای مختلف شروع به ساخت کارخانه کردم.
از آنجایی که روحیهای جنگنده و خستگی ناپذیر دارم توانستم کار ساخت کارخانه را در زمانی کمتر از یک سال یعنی 362 روز به اتمام برسانم و این زمان کم برای ساخت کارخانهای بزرگ، مستلزم کار کردن تا پاسی از شب و شروع دوباره عملیات ساخت از صبح زود بود و پس از پایان عملیات ساخت و ساز با کمک پرسنل زحمت کش تاسیسات، تمامی ادوات و ماشین آلات خط تولید را خودمان در کارخانه ساخته و حتی یکی از دستگاهها را هم به مرحله ثبت اختراع رساندیم و فعالیتم را از کارخانه استیجاری به محل کارخانه خودم انتقال دادم.
روزی که کارخانه روناک پروتئین شروع به فعالیت نمود، تمام رویاهای من به حقیقت پیوست، شب نخوابیدنها و جنگیدنها نتیجه داد و من به رویای چندین ساله خودم رسیده بودم.
نیسان یخچالدارم که نمادی از سرسختی و تلاش و یادآور روزهای سخت من بود را به عنوان تندیس در جلوی کارخانه خودم به نمایش گذاشتم تا جوانان امروز بدانند و بیاموزند که با تلاش کردن و توکل به خداوند و همچنین دعای پدر و مادر قطعا تمامی نخوابیدنها و سختی کشیدنها به نتیجه خواهد رسید.
در پایان برای تمام جوانان این مرز و بوم آرزوی پیروزی و موفقیت دارم و امیدوارم هر روز شاهد رشد و پیشرفت جوانان در عرصه کار و فعالیت باشم.